کد مطلب:41295 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:20

گنجینه پرسمان » تاريخ و سيره

چرا حضرت علي در قضيه سقيفه بني ساعده براي خلافت خود به حديث غدير رااستشهاد نفرمودند

آنچه ما نقل ميكنيم بيشتر از كتب اهل سنت است توجه فرماييد:

در شب بيست و هشتم ماه صفر پيامبر خدا(ص) از دنيا رفت. در خانه پيامبر

صداي ناله و شيون بلند بود.فرزندان و بستگان حضرت ميگريستند علي(ع)

و عباس و فرزند او به نام فضل و عدهاي ديگر از اصحاب مشغول غسل، كفن

و دفن پيامبر خدا شدند و دقيقا در همين زمان عدهاي فرصت طلب در

سقيفه به سرعت مردم را جمع كردند تا در مورد جانشيني پيامبر(ص)

تصميم بگيرند. هنوز كار دفن پيامبر تمام نشده بود كه فرياد الله اكبر به

گوشها رسيد. امام علي(ع) به عباس عموي پيامبر فرمود: اين تكبير براي

چيست؟ عباس گفت: آنچه نبايد بشود انجام شد، پس از رايگيري بين

مهاجرين و انصار، ابوبكر به عنوان ريش سفيد و از همه بزرگتر به عنوان

خليفه و جانشين پيامبر انتخاب شد و در همان زمان هم كار دفن پيامبر(ص)

به پايان رسيد. طبري كه مورخ اهل تسنن است در تاريخ خود ج 3 ص 443

ميگويد: در همان روز عمر به ابوبكر گفت: به من دستور بده تا به خانهئ علي

بروم و افرادي كه در آنجا جمع شدند، به مسجد بياورم و با شما به عنوان

جانشين و خليفه پيامبر بيعت كنند و ابوبكر موافقت كرد. عمر به طرف خانهئ

علي(ع) رفت. در آنجا گروهي از مهاجران و طلحه و زبير بودند، عمر صدا

زد: به خدا قسم اگر براي بيعت با ابوبكر بيرون نياييد شما را به آتش خواهم

كشيد. اهل خانه در را باز نكردند. عمر با زور در خانه علي را گشود. در اين

هنگام فاطمه(س) پشت در بود كه در محكم به او اصابت كرد. عمر و

سربازان او ريختند. افرادي كه از شيعيان علي در آنجا بودند بردند وامام

علي(ع) را با ريسماني كه به دست و پاي او بسته بودند به مسجد بردند تا از

او بيعت بگيرند. از اين قطعه تاريخي كه نقل شد ملاحظه نموديد كه اساسا

آنها به حضرت فرصت ندادند سخني بگويد و در زماني كه كارها به هم

پيچيده و گره خورده بود، آنان ميخواستند كارها با سرعت انجام گيرد.

حضرت چطور و در كجا و با چه كساني سخن بگويد، دليل بياورد و حقانيت

خود را اثبات نمايد و به حديث غدير استشهاد نمايد. آري دوست عزيز

قصه و غوغاي سقيفه به اين طريق گذشت.